بازدید امروز : 261
بازدید دیروز : 96
کل بازدید : 359934
کل یادداشتها ها : 158
هنوز ای یار تنهایم
به دیدارتو می آیم
باز می آیم
اگر که فرصتی باشد
مجال صحبتی باشد
حرف خواهم زد
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
عذاب این دریده ها
مرا شکسته بی صدا
دستی بکش به زخم من
که از شفا گذشته ام
باورم کن باورم کن
من که با تو صادقم
اگه خستم ، یا شکستم
هرچه هستم ، عاشقم
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام
منو بشناس و باور کن
که خسته ام ، خیلی خسته ام
اما هستم
تهی ماند و نشد آلوده دستم
من به دنیا دل نبستم
باورم کن ، باورم کن
من که با تو صادقم
اگه خستم ، یا شکستم
هر چه هستم ، عاشقم
هر چه بلا کشیده ام
من از وفا کشیدم
که از وفاداری این
اهل وفا گشته ام
من از وفا گذشته ام
برای دیدن تو از
حادثه ها گذشتم
کفر اگر نباشد این
من از خدا گذشته ام...
----
گوش کن جاده صدا می زند از دور قدمهای تو را
چشم تو زینت تاریکی نیست
پلکها را بتکان کفش به پا کن و بیا
و بیا تا جایی که پر ماه به انگشت تو هشدار دهد
و زمان روی کلوخی بنشیند با تو
و مزامیر شب اندام تو را مثل یک قطعه آواز به خود جذب کنند
پارسایی است در آن جا که تو را خواهد گفت :
بهترین چیز رسیدن به نگاهی است،که از حادثه عشق تر است
---
اینم آهنگ عزیزم