بازدید امروز : 204
بازدید دیروز : 96
کل بازدید : 359877
کل یادداشتها ها : 158
نوشتن در مورد انهایی که دوستشان دارم برایم واهمه انگیز است
در هنگام نوشتن علامت سوال ها یکی پس از دیگری نقش نمایی می کنند
این گونه می شود که گاه خیال نوشتن را در ذهنم خط می زنم
و با ذهنی خط خطی به زیستن ادامه می دهم ؛
چگونه می توان آسمان نیلگون وجودت را در تکه کاغذی پنهان نمود
آسمانی که شاید هر ستاره ای آرزو مند درخشیدن درپهنای آن است
و من خوشحال ، که گاه دروسعت آن کورسویی می زنم
غافل از راه شیری ها
غافل از آن همه کهکشان که در درونت غوغایی به پا کرده اند
اما کاش بدانی که همین کورسو برای ادامه دادنم کفایت می کند
خدایا ، آسمانم را از من مگیر
هرچند می دانم
تو درس می خوانی
بزرگ می شوی
و شاید هم ستاره ای می شوی برای قلبی
و گیسوانت را همرنگ روشناییش می سازی
و ...
همین حقیقت هاست که گاه رنگ تاریک آزار را به خود می گیرند
که حریقی می شوند و گاه می سوزانند
و حالا دیگر کور سویی هم نیست
وستاره هم خاموش