بازدید امروز : 221
بازدید دیروز : 96
کل بازدید : 359894
کل یادداشتها ها : 158
چه شبها با رویای او آرمیده ام
و چه شبها تا صبح در اشک و لبخند همسفر من بوده است
اگرمیدانست که نامش را چندین هزار بار بر دفاترم
برروی در و دیوار و زمین و آسمان ، بر روی برگ برگ درختان
و بر روی آبها و بر روی قلبم با هر چه عشق حک کرده ام
اگر می دانست که نامش و یادش با تپش ثانیه ها در من تکرار می شود
اگر می دانست که سلطان مطلق قلب و روح من است
اگر می دانست که من بدون او یعنی هیچ
اگرمیدانست که در میان قلب و روح و جانم چه جایگاهی دارد
اگرمیدانست که چشمانم چه بسیار به یاد او باریده است
اگرمیدانست که یادش در قلبم آرامشی ست طوفانی
و چگونه تمام وجودم را تسخیر کرده است
اگر می دانست که برگ برگ گلهای سرخ نام زیبای او را برایم می سرایند
اگر می دانست که لحظه لحظه خاطرات زیبایش تکرار وجودم است
اگر می دانست که
تمام وجودم را، قلب و روح و عشقم را ذره ذره به یاد او باریده ام
اگر می دانست که با دل من چه کرده است
ای کاش می دانست
ای کاش می توانستم
به او بگویم...