بازدید امروز : 0
بازدید دیروز : 23
کل بازدید : 357729
کل یادداشتها ها : 158
مرا ببوس، مرا ببوس
برای آخرین بار، تو را خدا نگهدار که می روم به سوی سرنوشت
بهار ما گذشته، گذشته ها گذشته، منم به جستجوی سرنوشت
در میان توفان هم پیمان با قایقران ها
گذشته از جان باید بگذشت از توفان ها
به نیمه شب ها دارم با یارم پیمان ها
که بر فروزم آتش ها در کوهستان ها
شب سیه سفر کنم، ز تیره ره گذر کنم
نگرتو ای گل من، سرشک غم بدامن، برای من میفکن
دختر زیبا امشب بر تو مهمانم، در پیش تو می مانم، تا لب بگذاری بر لب من
دختر زیبا از برق نگاه تو، اشگ بی گناه تو، روشن گردد یک
امشب من
ستاره مرد سپیده دم، به رسم یک اشاره، نهاده دیده برهم،
میان پرنیان غنوده بود.
در آخرین نگاهش نگاه بی گناهش، سرود واپسین سروده بود.
بین که من از این پس دل در راه دیگر دارم.
به راه دیگر شوری دیگر در سر دارم
به صبح روشن باید از آن دل بردارم، که عهد خونین با صبحی
روشن تر دارم... ها
مراببوس
این بوسه وداع
بوی خون می دهد
شاعر:حیدر رقابی
خواننده:حسن گلنراقی