بازدید امروز : 57
بازدید دیروز : 42
کل بازدید : 357828
کل یادداشتها ها : 158
خدایا تقدیر مرا خیر بنویس.
آنگونه که آنچه را تو دیر می خواهی من زود
نخواهم
و آنچه را تو زود می خواهی من دیر نخواهم.
رسم این شهر عجیب است ، بیا برگردیم / قصد این قوم فریب است ، بیا برگردیم
آن که یک روز دل به نگاهش دادیم / خنده اش سرد و غریب است ، بیا برگردیم
عشق ، بازیچه شهر است ولی در ده ما / دختر عشق ، نجیب است ، بیا برگردیم . . .
در روزگاری که بستنی با شکلات به گرانی الان نبود؛پسر10 ساله ای وارد قهوه فروشی هتلی شدو پشت میزی نشست.خدمتکار برای گرفتن سفارش سراغش رفت.پسر پرسید بستنی با شکلات چند؟خدمتکار گفت :50سنت پسرک دست کوچکش را درجیبش برد تمام پول هایش رو شمرد و بعد پرسید بستنی خالی چند؟خدمتکار با توجه به اینکه تمام میز ها پر شده و عده ای هم بیرون منتظر خالی شدن میز بودندبا بی حوصلگی گفت 35 سنت. پسرک گفت پس برای من یه بستنی خالی بیاور
خدمتکار بستنی رو به همراه صورت حساب روی میز گذاشت و رفت پسرک بستنی رو تمام کردو رفت. هنگامی که خدمتکار برای تمیز کردن میز رفت گریه اش گرفت پسر بچه در کنار بشقاب خالی 15 سنت انعام برای او گذاشته بود.
تولد خودم مبارک
ساکت نمون همیشه نازنینم ، بهش بگو یه روز عزیزت بودم
دلت واسه اشکای من نسوزه ، بهش بگو من همه چیزت بودم
چی شد چرا دستات داره می لرزه ،نترس نمیزارم ازت جدا شه
بهش بگو عاشق چشمام بودی ، بزار اونم وارد ماجرا شه
بهش بگو یه روز بهم میگفتی،یه لحظه بی من بمونی میمیری
بگو دوسم داشتی به قد دنیا،وقتی که دستاشو می خوای بگیری
اگه برات سخته بزار من بگم ، می خوام بشه مثل خودم دیوونه
اون وقت لیاقت چشاتو داره ، اگه بدونه و باهات بمونه
حتی اگه بشکنی پیش چشمام ، تویه دلم همیشه سربلندی
به حرمت روزای عاشقانم ، خوشحالم از اینکه داری می خندی
یه روز شدی تمام هرچی هستی ، بی هوا اومدی به دل نشستی
عیبی نداره خوب من بگذریم،هرچی که ساختی خودتم شکستی